بئلاقا گؤره


وئبلاقيميزين آدرئسلاري:

1-tehranturkdi.arzublog.com

2-tturk.dde.ir

وئبلاقین مودیری : ادمين
یارپاق لار
سایغاج
  • بوتون گؤروش لر :
  • بو گونون گؤروشو :
  • دونه نین گؤروشو :
  • بو آیین گؤروشو :
  • ایندی بئلاق دا :
  • باخیش لار :
  • یازی لار :
  • سون گؤروش :
  • یئنیله مه چاغی :
تئهران تورك دير
اؤز بئلاقينيزا خوش گلدينيز | Öz belaqiniza xoş gəlidiniz
آنا یارپاق             مودیریلا ایرتیباط           ایمئیل               RSS                  ATOM
سه شنبه 12 شهریور 1392 :: یازار: ادمين

آلبالو آل: قرمز ، بالو: باللي(شيرين)

اتاق و اوجاق : به معناي آتشخانه و آتشدان (اود+اق پسوند مكان)

ايكي : عدد دو كه بصورت "ايكى ثانيه" در زبان محاورۀ فارسي بكار ميرود.

بشقاب : بوش+قاب (ظرف خالي)

باشي در كلمات آشپزباشي و نقاش باشي به معناي رئيس و سركرده. باش:سر

پول اين كلمه از زمان هونها وارد زبانهاي تحت تسلط آنان شده است چون تركها براي اولين بار پول را مورد استفاده قرار دادند و در سفرنامۀ ماركوپولو نيز اين مسأله تأييد مي شود.

توپ اين كلمه در تركي به معناي "هر چيز گرد و جمع شده" ميباشد. توپلاماق:جمع كردن، توپدان:عمده

تشك يا دوشك از فعل دؤشه مك:پهن كردن و بساط كردن بصورت اسم(دؤشك)

جاجيم همان جئجيم تركيست.

چكمه در تركي به معناي كشيدن . لازم به يادآوريست كه تمام كلماتيكه در فارسي با مه و ما تمام مي شوند تركي هستند. مثل: چكديرمه:نوعي پلوي آب كش شده. چشمه:جوشما، آب فوران كرده.

حوله همان هوولو:پرزدار در تركيست كه به اشتباه با ح عربي نوشته مي شود اما در كلمۀ هلو : ميوۀ پرزدار درست نوشته شده است.

خدا  : قودا(محترم ، قايين قودا:خانوادۀ محترم نسبي)

خرما : قورما(سرخ شده) 

خربزه : قارپيز (اين كلمه در اوستا بصورت خارپوز آمده است كه قار يعني بزرگ كه در فارسي بصورت خر بكار ميرود و بز يا پوز يعني ميوه؛) مسلماً اين ميوه هيچ ربطي به دو حيوان خر و بز ندارد! 

خور در كلمات خورشيد و خراسان از قور(اخگر) تركي گرفته شده است.

دمار همان دامار:رگ در تركيست.

ساقدوش كه در فارسي با همان معناي تركي اش بكار ميرود. ساق يا ساغ:سمت راست 

سورتمه همان سوروتمه:كشيدن روي زمين در تركيست.

سنه نه : به تو چه. در زبان محاورۀ فارسي بصورت تورو سنه نه! بكار ميرود.

شلوار اين كلمه بصورت سروال در عربي نيز بكار ميرود و از آنجايكه تركها بدليل اسب سواري و لشكركشيهاي متمادي براي اولين بار شلوار را مورد استفاده قرار داده اند احتمال ميرود تركي باشد. 

غوره همان قورا:سرخ شونده در اثر گرما ميباشد.

قابلمه : قاب لاما (تبديل به ظرف كردن)

قاچاق و قاچاقچي از فعل قاچماق:فرار كردن

قيچي ار فعل قييماق:تكه تكه كردن و چي پسوند متداول تركيست.

كرخت : از فعل كيريخماق(دستپاچه شدن) است كه در فارسي امروز بصورت كرخت شدن بكار ميرود.

كاكوتي همان ككليك اوتي تركيست كه در زبان محاورۀ فارسي كوتاه شده است.

گل از فعل گولمك:خنديدن گرفته شده است و روستاييان ما به ماه ارديبهشت گولن آي(ماه خندان و گل دهنده) مي گويند.

مرگ همان مورگو:چرت زدن تركيست كه در فعل مردن با O و در مرگ به اشتباه با Ə تلفظ شده است.

ننه اين كلمه و نيز دده،آبا،آباجي(آبجي و باجي)،داداش(ده ده داش:هم پدر)، و... اسامي اعضاي خانواده از تركي وارد فارسي شده اند.

هرمز اين كلمه به معناي جاويدان و ناميرا از كلمۀ اؤلمز:ناميرا گرفته شده است. الف در ابتداي كلمات فارسي به ه تبديل مي شود مثل:اورمزدا كه هورمزدا يا اهورامزدا مي گويند.

يورتمه با همان معناي تركي اش بكار ميرود. يورومك و يوروتمك:راه رفتن و راه بردن.


و در پايان اسامي غذاهاي تركي كه با كمي تغيير در فارسي امروز بكار ميروند:

قرمه (قورما:سرخ شده) قيمه (قييما:تكه تكه شده) كباب (مراجعه كنيد به تاريخچۀ كباب در كتابهاي آشپزي) قارني ياروق (قارني ياريق كه بتازگي شكم پاره نيز مي گويند!) دلمه (دولما:پر شده) قره قوروت (سياه و خشك شده)

و اسامي لوازم آشپزخانه و خانه:

قاشق (اسم ابزار از فعل قاشيماق:خاريدن)، تغار (كه در كلمۀ ته تغاري نيز بكار ميرود)

بشقاب و قابلمه كه در بالا ذكر شد. 

اصطلاحات نظامي و جنگي:

گلن-گئدن ، قنداق، ياتاقان، تفنگ، فشنگ، توپ، لشكر، سپاه، سان، يراق و...

اسامي ميوه ها و گلها و گياهان:

آلو، هلو، آلبالو، سوسن(سوسمك:آرايش كردن)، آلاله(آل لاله)، كاكوتي، خربزه،گوجه(گؤيچه:ميوۀ سبز كوچك)، و...

اصطلاحات تاريخي:

ياسه، يساول، قراول، قرقچي، قوريلتاي، و...

و اسامي تركي اشخاص كه در كتب تاريخي فارسي بصورت نادرست نوشته مي شوند: سبكتكين(سوباي تكين:شاهزادۀ فرمانده)، بهرام گوركن(بهرام كوره كن:بهرام داماد نه قبركن)، آلب ارسلان (آلپ ارسلان:مردافكن بلند قامت)و...





بؤلوم : بيلگي، 
یاپیشغین لر :
ایلیشگیلی لینک لر :




 
 
یاپیشغین لر
باغلانتی لار
سون یازی لار